دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق
دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق

لَخت بودن... مسئله یا ویژگی ایرانیان؟

هر وقت دور هم جمع می شیم غیر ممکنه بحث اجتماعی پیش بیاد و جمع راجع بهش خوش بین باشه. اگر هم کسی بخواد برخلاف آنچه جمع قضاوت میکنه اظهار نظری کنه با جملاتی مانند " اشتباه میکنی" و "حرفت نا پخته اس " و غیره مواجهه میشه. 

میدونید تا اینجا که بزرگ شدم و تو این مملکت زندگی کردم متوجه شدم مردم ایران فوق العاده نسبت به تغییر لَختی از خودشون نشون میدن. لَختی یعنی مقاومت نشان دادن به تغییر مسیر که قانون اول نیوتون هم هست. لَختی زیاد مردم ایران نسبت به تغییر رو میشه به دو شیوه تفسیر کرد!


 اول دید منفی هست که لَختی رو مشکلی ریشه در جهل ایرانی میدونی و دید مثبت که اون رو ویژگی این مملکت در نظر میگیره. خب طبعا دید اول برای یه مسئول تصمیم گیرنده یعنی آخر راه و بن بستی از جنس پارادیم منطقی چون تنها راه رفع جهل رو فرهنگ سازی و صبور بودن میدونی.

اما مورد دوم که میخوام توضیح اش بدم حاصل بررسی و تحلیل های جدی خودمه. بنظرم بعد از یه سری سعی و خطا میدونم چطور باید از این ویژگی به نفع تغییر استفاده کرد.ببینید لَختی زیاد یعنی نیروی زیادی برای تغییر احتیاجه و ویژگی دونستن این مسئله یعنی بیاید برنامه ریزی کنیم جهت تولید این نیروی بزرگ! 


یکی از بهترین روش ها برای تولید این نیروی بزرگ بنظر من تولید حجمی عظیم اطلاعات و استفاده از نخبگان برای تولید پارادیم های همه پسند هست. یعنی ما بیایم تمامی نظرها و عقاید رو با دید "هم افزایی" اطلاعات بشنویم و بنویسم سپس با حجم عظیمی از اطلاعات گردآوری شده نخبگان رو تحت فشار بزاریم که پارادیم همه پسندی رو از این اطلاعات تولید کنند.


با این روش کلیدی بسیاری از مشکلات میتوان حل کرد شما هر مثالی هم که بزنی مهم نیست چون ابزار قدرت مندی در اختیار داری.لَختی بزرگ و نیروی بزرگ میتونه راه مناسبی برای رشد ایران و ایرانی در نظر گرفته بشه. 

ما در روزگار بدی به سر میبریم...

اینو وقتی که میخوای در زمینه های مورد علاقه ات "کار" کنی میفهمی! نه دسترسی به بزرگان داری. نه تو رو به نفت و گاز ترجیح میدن و نه حتی اجازه میدهد از ادوات و وسایل موجود برای تجربه گرایی استفاده کنی.

یادم هست که سازمان پژوهشها که برای ساخت نمونه اولیه از طرح میکرو نیروگاه قابل حمل میرفتم با وجود اینکه هزینه پرداخت میکردم شرایط مذکور گریبان گیر ام بود. حتی با اینکه میدونستن من دانشجو اومدم رسما در یک زمینه علمی کار کنم باز حداقل امکانات رو در اختیار من قرار میدادند. هر روز مجبور بودم 15 تومان خرج رفت و نهار کنم و برگشتنی قایمکی با سرویس برگشت کارکنان برگردم خونه. دوران سخت و واقعا توهین آمیزی بود... 

یه روز طوری باهام رفتار کردن که انگار وجودم تو این مملکت واقعا اضافه است و من از اون انگل های اجتماع ام که اومدن ظرفیت های مملکت رو نابود کنن. میدونید همین الان اگه بخوام چی بهم گذشته باور نمیکنید.حتما باید هم سفر من بشین تا واقعا زخم های واقعی این مملکت بهتون نمایان بشه.وقتی من گشنه و تشنه تو حیاط سازمان نشسته بودم و به اصلاح طرحم فکر میکردم برای خیلی ها چاپیدن و رانت و آنتالیا از همه چیز مهم تر بنظر میرسید.

برنده واقعی من و شما ایم چرا؟ چون ما دست آخر رزومه ای داریم که اونا ندارن.یه رزومه واقعی که باعث میشه رفتن به خارج و برنگشتن نیازی به دزدی از مملکت نداشته باشه. ما میتونیم با تجربه و دانشی که در این مدت بدست آوردیم نسل های بعدی رو با دست و دل بازی بیشتری تربیت کنیم و بیشتر

در کنار شون باشیم که احساس لعنت شدگی بهشون دست نده.

من به شخصه یه مخترع ایده پرداز رو به نفت و گاز ترجیح خواهم داد چون واضحه که خلاقیت اون مخترع دلسوز بیشتر از چراغ مشعل موتور خونه میتونه خونه منو گرم کنه.

و اینکه هرچه وسیله دارم در اختیار شون میزارم که با خیال راحت بتونن تجربه گرایی کنن.

لعنت به کسانی که با ما و در کنار مون نیستند. لعنت به بی شرافت هایی که بر علیه ما سعی به مانع گذاری های مختلف میکنند و تو کارشون هم موفق اند.