دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق
دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق

از بیچارگی جوانان بگم؟!

گویم بُرنا تنی سرخم میراث باغبان؛ گویند سرخی نیلوفر مرداب را که خریدار؟

گویم عطرم، توصیف زیبای بودنم؛ گویند عطر فشانی تو همچون آرزوست؛

گویم مرا کود و آب گران حرام؛ باران و خورشیدم صلب نکنین!

گویند کود و آب تو برما بقاست،  باران و خورشید سهم بیشه زارهاست!

هرآنچه زیاد تر، نادیده شود، ارزش طلا،پادشاه ثروت چه داند؟

باشد همان لجن فروش بادید؛ خراب کاری بهر آبادی بنمایید!

خدای به زیر زمین یابید، میوه در زمین، ریشه در هوا دوانید!

گر پایانی بود پوسخندی زنید؛گرنه پوسخند زدن به گبر، آرزوست...

درباب ریش کوروشی :|

تازگیا یه عده فرار مغز ها افتادن تو خیابون با یه ریش ضایع دوکیلویی به حجم هیکل کوروش کبیر میگن این ریش یاد پادشاه فقید ایران رو زنده نگه میداره. :|

من کوروش کبیر رو تا حالا نمیشناختم اما از قد و هیکل این افراد یه چیزایی دستگیرم شد:

1- کوروش کبیر ریش کپه ای داشته شبیه ریش داعش های تروریست.

2- کوروش کبیر شبیه لات های چاله میدانی هست که کارشون بستن کوچه بن بست و خیابان و بیابانه.

3- کوروش کبیر ولگرد خیابان گرد بوده نه پادشاه. 

4- کوروش کبیر خانم باز بوده و لیستی از دخترای فاحشه رو با زبون بازی تیغ میزده و بعد ولشون میکرده.

5- کوروش کبیر کاملا بی سواد و عامی بوده و هیچ هدفی رو در زندگی دنبال نمیکرده.

6- کوروش کبیر عاشق دود و دم، آبکی، پنیر، قره قوروت،  شیشه، گرت، لورازپام، ترامادول و غیره بوده.


اینا یافته های مستند من از مشاهده نماد گرایی این افراده نظر شما چیه؟!

فرهنگ رفتار گرایی(مصلحت گرایی)

فلسفه پراگماتیسم یا مصلحت گرایی ریشه و بنیادی غربی داره اصلا در آمریکا متولد شده است. این سبک نگاه به زندگی سعی در تعریف حقایق به شکل نویی هست تا راه برای ابزار گرایی باز بشه.هایزنبرگ زمانی که به آمریکا رفت تا به گسترش و دفاع از فیزیک کوانتوم بپردازه با کمال شگفتی دید عموم نه تنها انتقادی به نظریه جنجالی او و دوستانش نداشتن بلکه به عنوان حقیقتی "فعلی" از آن استقبال کردند. برای هایزنبرگ این موضوع شوک بزرگی بود.ملتی جلوی رویش قرار گرفته بود که حقیقت واقعی  رویداد هایی را که دست نیافتنی بود رها میکردند و با تکیه بر چند حدس و گمان که ممکن بود ناکامل و حتی غلط از آب درآیند ریسک بزرگی میکردند. گفتار مردم این سرزمین بر شعار" حقیقت آن است که به نفع تو باشد " بنا شده بود.  حال این منفعت چگونه توجیح شود مهم نیست چون ما از دست یافتن به واقعیات عاجزیم... اگه توجه کنین این سبک نگاه به زندگی شده بلای جان شرق طوری که جوان امروز دچار دوگانگی در افکار و عقاید شده و از خود میپرسد برای پاسخ دادن به ابهامات پی حقیقت محض تا ثریا برم؟ یا دیکته وار، کلمه به کلمه درس هایی که به نفع ام هست را به عنوان  واقعیات یاد بگیرم؟! :|