دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق
دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق

قضاوت راجع به جملات فلسفی نکنید...

خیلی اوقات می بینم افراد  و گروه هایی برای نشر عقاید خودشون دست به دامان فیلسوف ها و جملات فلسفی  می افتند. خطرناک ترین اسلحه به نظر من کلمات هستند چون مستقیم روی عقل و فهم افراد اثر می کنند. من به عنوان یه دانشجو و محقق در میان فیلسوف های بسیاری بودم و کتاب های زیادی رو که تجلی افکار و عقاید فیلسوفان بودن مطالعه کردم. به شما اخطار میدم که قضاوت در مورد این نوع از اطلاعات که در عین منطقی بودن بسیار سست و یتیم هستند کاری بس احمقانه و حرام کردن انرژی و وقت هست به دو دلیل:

 اولا خود فیلسوفی که این جملات رو ساخته فقط دنبال خالی کردن ذهن پر از آشوب اش بوده تا بعدا به مسایل جدیدی فکر کنه.

دوما هیچ فیلسوفی حال دفاع از جملات فلبداهه خودش رو نداره برای همین طوری جمله بندی اش میکنه که نیازی به دفاع نداشته باشه.

جامعه دیکتاتور...

جدی تر از این جمله رو نتونستم به عنوان موضوع انتخاب کنم. بی مقدمه بریم سر اصل مطلب.

جامعه دیکتاتور سه تا ویژگی داره:

1- همه افراد در آن جامعه به دنبال حقیقت هستند. 

2- هیچ موضوعی نیست که نشه براش پایان تعریف کرد.

3- کسی حاضر نیست رسما در مقابل خروجی های خود مسئولیت پذیری کنه.

این سه مشخصه یا ویژگی در بطن فرهنگی و اجتماعی جوامع دیکتاتوری نهفته اس و مردم هم با عزمی راسخ به شکل های مختلف ازش دفاع می کنند.

مثال ها فراوان اند بگذریم...

 ایرانی هنوز به درک و سواد یکی از بنیادی ترین  نیاز های خود نرسیده. زندگی بر اساس اصول قرار دادی دموکراسی فرهنگی.

اینکه به جای گشتن به دنبال حقیقت، به دنبال پارادایم ذهنی همه پسند باشیم. به جای تعریف پایان و بهم زدن موازنه و تعادل محیط به آموزش مردم برای زندگی با خوب و بد و زشت اقدام کنیم. مهم ترین اولویت یه جامعه دموکراتیک تربیت مردم برای حساس شدن به تاثیرات خروجی خود بر دیگران هست. اینکه تایید یا تکذیب یک موضوع چه مقدار به افراد لایق اعتبار میدیم و از افراد نالایق اعتبار میگیریم...

سخن آخر:

بیایم یه قراری باهم بزاریم! حجم مصرف کاغذ یکی از معیار های پیشرفت بودن یک جامعه است. بیایم انقدر از دیکتاتوری دور بشیم که گردش اطلاعات در جامعه به بی نهایت میل کنه... 

رسانه ها شکست خوردند...

امروز هیچ رسانه ای نیست که محتوایی مفید در جهت امید دادن به کودکان، نوجوانان و جوانان داشته باشه.


 رسانه ها از تلویزیون،  رادیو گرفته تا روزنامه و مجلات و اینترنت  پیگیر کسب درآمد از انتشار اطلاعات سطح پایین و بی ارزش تولید شده در قرن های پیشین هستند.امروز محتوای همه ی برنامه ها تنها تجلی نمادگرایی رئالیستی برخواسته از بطن جاهلانه و احساسی جامعه است و هیچ به درد رشد و تعالی جوانان نمیخوره. 


 امروز در اینترنت انقدر با مطالب بی ارزش روبرو می شویم که نمیتوانیم بگوییم آنها تجلی افکار و عقاید انسان هایی مسئولیت پذیر هستند که حاضرند تا سرحد مرگ از گفته های خود دفاع کنند.


 این مطالب بی اعتبار تر از آنند که توانایی الگو بودن برای قشر جوان جامعه در حال توسعه را داشته باشند. سردرگمی جوانان  ایران انقدر عظیم شده که تنها یک رهبر کاریزماتیک کارکشته نخبه میتونه حقیقت رو برای آنها تعیین و تکلیف کنه.


رهبری غیر نمادگرا، توانمند در همه امور با کلامی همه پسند و اعمال دقیق!