دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق
دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق

ابزار چیست؟چه ربطی با ریاضی دارد؟

امروز هزاران اتفاق بدیهی در اطراف ما در حال رخ دادنه که در گذشته حتی خوابش رو هم نمی دیدیم.هر کسی رو که ببینید و ازش بپرسید چرا این اتفاقات الان درحال رخ دادنه و چرا در گذشته رخ نمی دادند میگه این به خاطر پیشرفت علم و تکنولوژیه.اما علم و تکنولوژی مهم نیست این ابزار ها هستند که مارو قدرتمند تر کردند. موضوع این بحث بررسی تکنولوژی روز نیست اصلا من میخوام در مورد ابزار صحبت کنم و اینکه چرا انقدر به ابزار وابسته ایم.


به نظر من نویسنده اولین و بنیادی ترین ابزاری که در طول تاریخ همیشه در اختیار انسان بوده در واقع یک ابزار فیزیکی یا حتی واقعی و مادی نبوده بلکه یک ابزار مجازی که در مغز ما وجود داشت و همیشه ازش استفاده کردیم بوده "علم ریاضی".ریشه تمام ابزار ها ریاضی هست و میتونیم تمام ابزار های مادی که در اطراف ما قرار داره رو تنها توابعی ساده از ریاضی در نظر بگیریم.


"این هم جالبه و هم ترسناک. چرا با وجود اینکه ریاضی، وصفی ساده و قابل دسترس داره اما بسیاری از ما در یادگیری رسمی اون عاجزیم؟ مشکل از کجاست؟ کتاب ها مشکل دارند یا ما بی صفاتیم؟ من خودم رو مثال میزنم یک مخترع. منی که میتونم انواع و اقسام ابزار ها رو به راحتی طراحی کنم با فرض های بالا که به نظر منطقی هم میان باید در حد یک دیپلمه ریاضی بلد باشم حداقل. چرا باید حساب دیفرانسیل و انتگرال رو بعد از دو ماه تمرین بگیرم نیم؟نیم؟؟؟ نه حتی 1! نه حتی هفتاد و پنچ صدم؟ خودم هم باورم نمیشه به خدا.

موضوع همینجا تموم نمیشه من ریاضی گسسته رو گرفتم 2 ، فیزیک رو گرفتم 4 ، جبر و هندسه رو ناقابل 0 و شیمی رو 7.

این یعنی من تو ریاضی یه مشکل حاد دارم که تا حالا نتونستم ریشه یابی اش کنم."

از بحث دور نشیم...


نیوتون به نظر من خیلی خوب با مفهوم ابزار آشنا بود و با توجه به این که یه فرد مذهبی و ریاضیدان هم بود به نظر قوانین خودش رو برای اثبات حرفای کتاب انجیل مقدس به وجود آورد. اینکه تمام اثراتی که در اطراف خود مشاهده می کنیم در واقع یه ابزارند که هدفی خاص رو دنبال می کنند.میشه گفت هر کسی که ریاضی را یاد بگیرید به طور بدیهی به دسته "انسان های ابزار ساز" منتقل می شود.حالا هر چقدر که بیشتر یاد بگیرد، ابزار هایی ظراحی می کند که قابلیت انجام توابع پیچیده تری را دارند.

 موضوع واضح اینه که حد خلاقیت انسان، به سطحی از علم ریاضی که بلد هست و توانایی یادگیری اش را دارد وابسته می باشد.بنابراین می توان نتیجه گرفت که یادگیری مباحث ریاضی خلاقیت را در انسان افزایش می دهد.از طرفی دیگر، هر انسان جهان بینی یک شکلی با دیگر انسان های کره زمین دارد، دارای استعدادی خاص،علایق خاص و عقاید قابل قبول برای خود است.هر انسانی کارهایی را بهتر از دیگر انسان ها می تواند انجام دهد و به قول معروف هر انسانی بهر کاری ساختند.اگر ریشه ای علایق و استعداد ها و عقاید رو به عنوان یک ابزار ذاتی، در ریاضی ببینیم بنابراین "هر انسانی به بخشی از علم ریاضی به صورت ذاتی عالم و آگاه می باشد و در تطبیق دادن علم ریاضی خود با بخشی از محیط زندگیش بدیهی عمل می کند."

میگم شاید اصلا خود ریاضی دان ها هم با کلی تلاش تونستند برخی فرضیه های ریاضی که امروز ما تو کتاب ها می بینیم  رو با توجه به دیدگاه و عقاید و علایق خودشون به وجود آورند.


اینجاست که بعضی سوالات مطرح میشن. ما بخشی از علم ریاضیات رو به صورت ذاتی می دونیم پس چرا در مقابل یادگیری بخشی از ریاضی که خودمون تولیدش نکردیم مقاومت می کنیم؟

و این که علم ریاضی رو چطور باید ببینیم؟ اینکه دنیایی داریم که به صورت ذاتی یک "ابر ابزار" هست؟!

و این که برای درک محیط، همه چیز باید یک ابزار فرض کنیم؟

این سوالات اگر درست باشد واقعا خیلی جاه طلبانه و همچنین به دور از فرضیاتی هستند که بسیاری از ما زندگی خود رو بر پایه اش بنا کردیم.


من تا قبل از این که با نیروهای نیوتونی آشنا بشم یا توصیف پلانک رو از فوتون های نور درک کنم تمام این مسائل رو از دید حرکت شناسی بررسی می کردم و تمام حوادت و غیره رو تجلی از حرکات تکامل یافته اطرافم توصیف می کردم.

من اصلا نمی تونستم برای یک لحظه قبول کنم که نور هم حامل انرژیه و شکلی از انرژی به حساب میاد.

تمام اتفاق ها رو به صورت بدیهی عین یک خمیر یا بوم نقاشی که شکل خود رو مدیون حرکات دست ماست توصیف می کردم.همین حالاش هم خیلی از مسائل برام به صورت حرکاتی نامفهوم جلوه می کنه نه بیشتر.


خیلی از ماها یه جورایی بابت گذشته تلخی که از ریاضی داشتیم به نوعی از علم ریاضی وحشت داریم.تکیه به کتاب های درسی به عنوان مرجع تمام مواردی که نیازه از یک مبحث ریاضی یادبگیریم و عدم آزادی فکری برای مطالعه آزاد مسائل مختلف ریاضی حداقل به صورت روزنامه وار و مهم تر از همه عدم شفاف سازی مناسب از کاربرد های مبحث و مجهول بودن طرز فکر دانشمندی که به این استدلال رسیده برای دانش آموزان باعث شده ریاضی یک علم سطح بالا و مخصوص افراد باهوش فرض شود.

درحالی که هدف از یادگیری ریاضی این است که همه ما دنیا را یک "ابر ابزار" ببینیم و با تلاش و کوشش دستگاه هایی رو بسازیم خود تجلی از توابع ساده یا پیچیده باشند.

نه بیشتر و نه کمتر... دستام مثل چشمان شما ورم کرد. اما فکرم آزاد شد و الان احساس بهتری از ریاضی دارم.

موفق باشید.