دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق
دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق

ما در برخورد با مشغله های ذهنی خود تنهاییم...

همانطور که میدونید من دوتا سگ خوشگل دارم یکی دنی (پکینیز) که 8 سالشه و جسی (تریر) که 3 ساله اس. من همیشه موقع بیرون بردن شون با رفتارهای عجیب و غریبی از سمت مردم مواجهه میشم مثلا بعضی خانوما که با بچه شون راه میرن میان جلو و دنی رو نشون بچه شون میدن و نوازش میکنن(منم جسی رو بغل میگیرم تا واق واق نکنه) و یه سری خانومای دیگه از 10 متریم فورا دست بچه شونو میگیرن می پرن تو خیابون یا جوب آب تا نکنه بهشون نزذیک بشم. 


بعضی حتی شروع میکنن حرفایی میزنن تا دل منو بسوزونن؛(... منم دل نازک! اومدم کلی فلسفه و منطق خرج کردم تا این پست شکل بگیره و حداقل از دل این همه حرفای دیکتاتوری که میشنوم یه جمله بیرون بکشم شاید هم افزایی اطلاعات باعث آرامش خاطرم بشه.


ما در برخورد با مشغله های ذهنی خود تنهاییم! درواقع وقتی شما در زندگی شخصی خود با مسئله ای مواجهه میشین نمیتونید انتظار داشته باشید احساسات شما راجع به بهش با احساسات دیگران یکی باشه.هم دلی با هم فکری در موارد نادری همزمان اتفاق میوفته. مثلا تو انتخابات ممکنه رای عمومی راجع به یک کاندیدا یکی باشه اما هم فکری وجود نداره. (البته فرض کردم مشورتی بین رای دهندگان نشده)


 این سخنان بدیهی یه نکته جالب داره که به درد میخوره. ممکنه شما نسبت به مسائلی دچار شرم و حیا و رودرباسی. باشید اما همه راجع اون مسئله مثل شما نیستن مثلا ممکنه شما لباس تن کهنه ای رو پوشیده و در حال راه رفتن در خیابان باشید. حتی اگر از قیافه خودتون راضی نباشید و خجالت بکشید یه غریبه دقیقا عین شما فکر نمیکنه. یا بهتر از شما فکر میکنه یا بدتر! 


 قضیه سگ های منم همینه. راستش گاهی ازشون منتفر میشم چون باعث کسر شان ام میشن(خدا حفظ شون کنه دوستشون دارم). وقتی با این تنفر میبرمشون بیرون و گاها سرشون داد میزنم و اذیت شون میکنم باز مردمی رو میبینم که بهتر و بدتر از من راجع بهشون فکر میکنن. بیایید بیشتر قدر عزیزانی که اطراف مون هستن بدونیم چون حتی اگر نسبت بهشون بدترین احساسات رو داشته باشیم افرادی هستند که بهتر و بدتر از ما راجع بهشون فکر میکنن ...