حقیقت تنهاست
جوانم ز برون و کودکم ز دیده ام * عاشق نجم و حکمت و تیشه ام.
ز دیده یتیم آمده این جوان برون * در آسمان به دنبال خداست، نظم و علوم.
چین و چروک پرست نیست ساده دل * خسته ز کار دنیاست فسرده پاره دل
عشق در دل پر درد خار مغیل شده * گر نباشد نباشم مائده ناف جنین شده
هر صبح دویدن بدنبال سگ کارم شده * کمیته مدد اهالی وظیفه و بارم شده
گرچه روزگار شبنم پیشانی ارزانی داشته * عرفان بهر حمالی مردانه کاشته
برسد روزی برود روزگاری نیاید
حقیقت بماند تنها و بیچاره...