دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق
دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق

انجام پروژه های الکترونیک به صورت رایگان برای شما!

هدفم بیشتر کسب تجربه است و یادگیری عمیق تر... 

در زمینه های مختلف اعم از طراحی و ساخت برد های الکترونیکی، برنامه نویسی C برای میکروکنترولر های avr و شبیه سازی و تست اونها میتونم کمک تون کنم.


 ببینید کار یه مهندس الکترونیک شبیه به آشپزی هست و ما باید بتونیم با آی سی ها و برنامه های مختلف انواع مدارات رو بسته به نیاز شما طراحی کنیم و بسازیم. به همین دلیل نیاز به تجربه و کار زیاد اولین اولویت ماست. با درخواست های خودمون بمن در این راه کمک کنید.

ممنون...

دوره های آموزشی فشرده...

همانطور که میدونید در ایران، مخترع بودن و اختراع کردن بیش از اینکه یک کار آکادمیک و فنی باشه خودجوشه به همین دلیل هیچ گاه شاهد نقش مخترعین در پیشرفت مملکت نبودیم. عواملی چون عدم دموکراسی و فلسفه درست باعث شدن اعتماد بین مخترعین از بین بره و در نتیجه بسیاری از طرح ها از جهاتی خام و بچگانه باشن. همین نواقص در اختراعات دلیل کاهش فرصت های تجاری سازی میشن. من از بچگیم دوست داشتم مخترع خوبی بشم نه از اونایی که میخوان کارهای عجیب غریب کنن(تولید برق بینهایت و غیره) میخواستم تلاش کنم تا ایده هام همه پسند باشن و بروشور و کاتالوگ طرح هام، پیوست فنی و گزارش کار و تلاش و وقتی باشن که روشون گذاشتم. 

به همین جهت میخوام از تجربه و دانشی که در این مدت بدست آوردم برای راه اندازی دوره های آموزشی مهندسی اختراع استفاده کنم. صحبت های لازم حدود شش ماه قبل با دانشگاه انجام شده و انشالله تابستان در 10 جلسه 2 ساعته کارمو شروع میکنم. اگرم امکانات اجازه داد فیلم میگیرم میزارم تو وبلاگم. 

حس مبهم...

وقتی به خودم نگاه میکنم اولین ویژگی که میبینم عدم وفاداری به تخصص گراییه. اصلا دلم نمیخواد به مهندس بودن و فیزیک دان بودن و غیره محدود بشم.دلم میخواد همه چیز رو درک کنم و باهم درگیر کنم ببینم چی میشه؟


علم برای من تفریح و فلسفه،میوه نگاه منطقی موجود درونمه. من باهوش تر از یک انسان عادی نیستم فقط دلم نمیخواد مثل عوام فکر کنم همین. بنظرم مردم خلا علمی و اخلاقی دارند که اونا رو به اسارت میکشه.


بهتر بخوام بگم دلم نمیخواد اسیر باشم دوست ندارم بگم کی هستم. از نماد گرایی متنفرم. باید تا زنده ام انقدر حرفهای تازه بگم و کارهای نو و جدیدی کنم که بعد مرگ تا سالها تو ذهن مردم زندگی کنم. 


این اعتقادات رو دیگران ندارند همین منو تنها کرده احساس ابهام همیشه بهم فشار میاره نمیتونم از شرش خلاص بشم. تنها راه چاره ام شده کار کردن و ادامه دادن...