دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق
دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

دست نوشته های یک علاقه مند به علم...

مجموعه مقالات تحقیقی یک مخترع و محقق

میخوام برم فیزیک هسته ای

سلام ببخشید این چند وقته نبودم یکم حالم گرفته بود بابت یه سری از مسائل شخصی و نشد به وبلاگ برسم. آقا ما با این ریاضی جبری خراب مون تصمیم گرفتیم بریم فیزیک هسته ای لیسانس بگیریم. اینجوری هم که فهمیدم حسابی ذوق کش می کنن و کلا کمتر از 15 واحد فیزیک هسته ای قراره بخونیم. حس جودی ابوت رو دارم که ظرف بیسکویت رو جلوش میزاشتن میخواست بخوره دستش رو قلم می کردن خیلی ظلمه به خدا. تصمیم من برای رفتن به این رشته به دو دلیله. اول برای این بود که از الکترونیک تغییر رشته دادم و بعد از یک سال تحصیلی پر مشقت (که هنوز هم تموم نشده ) برای گرفتن پیش دانشگاهی گذروندم دلم میخواست بهترین رشته ای که به فکرم میرسه رو برم. از اونجایی که علاقه زیادی هم به انرژی و پیشرانش دارم دیدم بهتره به سمت فیزیک هسته برم که دق و دلی تمام این سال های دوری از دانشگاه و درس رو دربیارم.دومین دلیلم این بود که بتونم چند تا نظریه و اختراع مرتبط با این رشته رو هم با حمایت دانشگاه ثبت و افشا کنم. فکر می کنم انرژی هسته ای تنها راه بشر برای دست یابی به اهداف بلند پروازانه خودشه و تبدیل ماده به انرژی میتونه رویای بشر رو برای مدیریت کیهان میسر کنه. من به شخصه از مفاهیم فیزیک هسته ای خوشم نمیاد اما چون به استعداد های نظری که در خودم دارم معتقدم میدونم به لحاظ درک و فهم با مفاهیم این رشته به راحتی کنار خواهم آمد و حتی می توانم برخی از مفاهیم را اصلاح هم بکنم. البته من فلسفه خودم رو دارم و از مکتب پوزیتیویسم و رئالیسم استفاده نمی کنم. میدونید اعتقاد دارم که رئالیست بودن باعث کورکورانه جلو رفتن میشه و پوزیتیویست بودن باعث کند شدن حرکت محققان می شود. فلسفه من بر دو اصل استواره:

1- استعداد های افراد ضامن انتخاب های درست آنها می شود.

2- هیچ نظریه اشتباهی وجود ندارد چون تئوری ها همگی بر اساس شواهد به وجود می آیند و سعی در توصیف دقیقتر یک پدیده را دارند.

استعداد افراد بدین جهت باعث انتخاب درست شان می شود که سیستم عصبی آنها در حوزه مشحص فیلتراسیون(هنجار سازی) مناسب تری برای گذر اطلاعات فراهم کرده و در نتیجه محیط آزمایش مناسب تری نیز توسط این افراد پیش بینی می شود. اگر هم توجه کنید در طول تاریخ افرادی توانستند نظریه های دقیقتری بدهند که آزمایش های مناسب تری طراحی کرده اند.از آنجا که طراحی ابزار های آزمایش مستلزم طراحی توابع مناسب در فکر ماست و هر کدام از افراد ذاتا به بخشی از علم ریاضی تخصص دارند بنابراین استعداد افراد نقش میسری در انتخاب درست آنها خواهد داشت. صحبت نهایی من این است که اگر ما به جای بسیج کردن افراد زیادی، برای یافتن جواب سوالات با تکیه بر مکتب اثبات گرایی، از افرادی استفاده کنیم که در آن حوزه استعداد ذاتی دارند، می توانیم گام های سریع تر و مطمئن تری جهت رسیدن به اهداف مورد نظر خود برداریم.

مهمترین جنبه استفاده از افراد با استعداد در محیط کاری کاهش هزینه های استقراگرایی و تکیه هرچه بیشتر به استنتاج گرایی است.

خب زیاد حرف زدم بچه ها برام دعا کنید بتونم رشته ای رو که براش تلاش کردم برم.

موفق باشید.

ایده پردازی چیست و چگونه می توان یک ایده پرداز ماهر شد؟

همه چیز برمیگرده به درون شما اصلا همه چیز از درون شماست که شروع میشه.من تمام افرادی که خواستن ایده پرداز یا مخترع بشن رو با یه تست محک زدم. به همشون یک ایده دادم و آخرش بهم گفتن که راضی نیستند که ایده کس دیگری رو تکمیل کنند.چیزی که درون همه این افراد دیدم این بود که واقعا می خواستند ایده پرداز بشن اما یه چیزی مانع می شد.من نمیدونم این موانع چیه اما هر چقدر که درون شما کمتر مانع شما شود مخترع یا ایده پرداز بهتری خواهید شد.برخی می گفتند که علم و تجربه اینکارو ندارند و بعضی هم نمی دونند با ایده هاشون چیکار کنند.

 


 

بعضی برای اثبات نخبگی خود می خواهند اختراع کنند و بعضی هم برای اینکه علاقه دارند.البته من نمیخوام دسته بندی کنم چون به هر حال همشون میخوان که مخترع بشن و با ایده و اختراع هزاران کار میشه انجام داد.بحث من اینه که فرقی نمی کنه چرا میخواهید مخترع بشین مهم اینه که اول از همه با مفهوم "درون" آشنا بشین. ببینید انسان ها دو تا وجود ذاتی دارند.وجود درونی(یا معنوی) و وجود خارجی(یا مادی). 


این که چرا سرچشمه تمام اختراعات به وجود معنوی انسان ها برمی گرده چند دلیل داره:


1- تمام علمی که تا به امروز تو کتاب ها نوشتیم به افرادی نسبت داده شده چون آنها این حرفا رو از خودشون زندند(البته با اثبات) بنابراین اختراعات هم از این اصل پیروی می کنند: تمام علم،ایده ها، افکار،عقاید و سوالات و غیره از وجود انسان فوران می کنند و وجود مادی عقایدی ندارد بلکه انعکاس دهنده عقاید می باشد.


2- از آنجایی که این ایده ها و غیره تنها برداشتی از فرد مدعی به حساب میاد، و فرد مدعی دارای عقاید و دیدگاه ها و استعداد های شخصی می باشد پس این اطلاعات از وجود درونی آن سر چشمه گرفته و وجود درونی همان وجود معنوی انسان هاست.


3-وجود مادی عقایدی ندارد بلکه انعکاس دهنده عقاید می باشد.به همین دلیل ایده های من مخترعان دیگه رو ارضا نمی کرد چون می خواستند وجودی بیشتر از یک وجود مادی داشته باشند.


گام اول برای کسب مهارت در ایده پردازی ایجاد ارتباطی قوی با وجود معنوی خود و گوش دادن به ندای درونی می باشد.

اما این ندا ها به چه شکلی اند؟

همین الان احساسی که به من و این وبلاگ دارید از وجود معنوی تون سرچشمه گرفته.تحسین، خشم،تمسخر،حسادت و حتی بی تفاوتی تکیه بر وجود معنوی شما دارد و از عقاید،استعداد ها و علایق شما فرمان می گیرد.

تمرکز بر گوش کردن به این نداها شما رو به سمت علایق تون در حیطه ایده ها و اختراعات راهنمایی می کند.کافیه که به صورت سیستماتیک و با صبر و حوصله به این نداها گوش کنین. من خودم به پیشرانش و منابع انرژی علاقه دارم و وجودم منو به آن سمت هدایت می کند. من انقدر به این مباحث می پردازم که واقعا لبریز از رضایت می شم و همان وجودی که منو به سمت این مباحث می برد منو آزاد می کنه تا به هر مبحثی که نیاز دارم بپردازم.

شما هم باید در قدم اول به ندای قلب تون گوش بدید و ببینید واقعا وجود درونی شما ازتون چی می خواد؟ شاید بخواد کاری رو انجام بدید که خوابش رو هم نمی دیدین مثلا خود من هنوز هم دوست دارم به مکانیسم کاری بشقاب پرنده ها پی ببرم.


ارزش هر ایده به نیاز های جامعه وابسته است و برای اینکه ببینید یک جامعه چقدر به یک محصول نیازمنده باید گردش سالانه اقتصادی اون ایده رو بپرسید یا مورد مطالعه قرار دهید. به نظر شما تو ایران ایده سیگار و دخانیات با ارزش تره بوده یا دوچرخه و کفش های کوه نوردی؟

مطمئنا جامعه یکم منحرفه چون آمار ها نشون میده که گردش مالی بازار سیگار و دخانیات روزانه 5 تا 10 میلیارد تومانه.اینو بی شوخی میگم اگر دنبال پول درآوردن از اختراعید بهتره که روی اختراعات سیگاری و دخانیاتی کار کنین تا دوچرخه و کفش کوه نوردی. شما رو با احساس تون تنها میزارم چون همیشه راه درست رو شما نشون میده.

درکل راه بهتر برای فهمیدن نیازمندی های روزانه مردم بهتره که تو سمینار ها و همایش ها شرکت کنین اونجا در این موارد زیاد بحث میشه.


در قدم دوم باید وقت بزارید.باور کنین که اختراع یک شغله و مخترع هم شاغل. از اینجا به بعد رمز موفقیت شما چهار چیزه:

1- پشت کار: عین یک سرباز که در میدان جنگ همیشه در آماده باش کامل به سر می بره باشید.اگه کسی از اطرافتون در زمان جنگ سربازی کرده ازش بپرسید که چگونه توی کار هاش موفق می شده؟


2- برنامه ریزی: شما شاغل اید اما  بلاخره مقام شما هم باید مشخص باشه دیگه؟چون بنابر نیاز های خود کار و شغل می سازید پس مدیر هستید.اگر با اصول کاری مدیران آشنایی ندارید حتما پیش یک مدیر با تجربه برید یا کتابی رو که نوشته و منتشر کرده را بخوانید.قبل از خواندن کتاب یا صحبت با مدیر با تجربه لیستی از سوالات خود را بنویسید و به خاطر بسپارید.

3- مشاوره: گاهی اوقات تجربه بر علم پیروز میشه.شنیدید که میگم اگر یه نظریه با هزارتا آزمایش تایید بشه مهم نیست؟ کافیه با یک آزمایش رد بشه،فورا کنار خواهد رفت.روی نظریه ها،ایده ها،تئوری ها و عقاید خودتون زیاد پافشاری نکنید و ازش در مقابل محک خوردن و تست شدن محافظت نکنید.مشاوره به درد همین مواقع می خورد. دو تا فکر بیشتر از یک فکر به درد بخوره.

4- حفظ آرامش و توکل به خدا: حفظ آرامش برای حفظ ادب،منطق و اخلاق لازمه. اگه طرحتون رو هم دزدیدن هیچ وقت شخصیت خودتون رو زیر سوال نبرید یا اگر ایده های شما زیر سوال رفت و نتونستید جوابی بدید به طرف تون دروغ نگید.توکل به خدا برای مواقعی لازمه که میدونید کاری که انجام میدید درسته اما خسته میشین و به قول معروف کم میارید.تو این مواقع از خدا بخواهید که گام های برداشته شده از طرف شما رو نادیده نگیره و همانطور که خودش قول داده به ازای هر گام شما چندین گام برای رسیدن به شما بردارد.


حالا که برای مخترع شدن آماده اید در قدم سوم باید چند توصیه رو به شما بکنم که خیلی مهمه.

میتواند همزمان با اختراع هم به اعتبار رسید و هم به پول و ثروت. اما نکته کلیدی در موفقیت اینه که شما باید یکی از این دو را انتخاب کنین.فکرش رو بکنین که فقط برای پول اختراع کردید.نه میخواهید به دانشگاه برید نه نزد اجتماع اعتبار پیدا کنین و نه این که عضو بنیاد ملی نخبگان یا هر نهاد حمایتی دیگر شوید.در این صورت دنیای تجارت به شما دستور میده که برای فروش یا تجاری سازی ایده یا اختراع خود نام "طرح" را جاگزین نام "اختراع" یا ایده کنین. دنیای تجارت به شما میگه که اختراع شما دارای اعتباری نهفته است که یک شخص نیازمند می تواند از آن استفاده کند.همین موضوع می تواند موضوع یک معامله باشد.

"در واقع ما همیشه این کارو برای کسب ثروت انجام میدهیم. در دبستان از ما پرسیدند که علم بهتر است یا ثروت؟ همه ما البته اشتباه گفتیم علم بهتر است چون ثروت می آورد اما واقعیت اینجاست که ما فروش اعتبار یک علم برای کسب ثروت رو دیدیم.ما کلی درس میخونیم که در جامعه دارای اعتبار شویم و این اعتبار رو در اختیار افرادی بدیم که مایلند اهدافی خاص رو پیگیری کنند.قضیه اختراع من همین است و مخترع می تواند با اعتبار اختراع خود معامله کند.در ادامه به مخترعانی می پردازیم که قصد کسب اعتبار را از اختراع کردن پیگیرند."


برخی مخترعان برای رفتن به دانشگاه،عضویت در نهادی خاص، گرفتن ویزای اقامت دائم یا بورسیه تحصیل در خارج از کشور و غیره اقدام به ثبت اختراع می کنند.این افراد به طور کلی به دنبال اعتباری خاص می گردند تا مورد توجه قشری خاص از جامعه قرار بگیرند تا از آنها حمایت های معنوی کنند.

این دسته از افراد نباید به دنبال پول باشند وگرنه کارشون کند تر،پیچیده تر و با موانع بیشتری خواهد شد. در دنیای کسب اعتبار شما دیگه اعتبار اختراع خود را خرج دیگران نمی کنین.بلکه آن را مستقیما برای مورد توجه قرار دادن خود و افزایش اعتبارتون کاملا افشا می کنین. یادتون باشه بعد از ثبت اختراع قانونا تا 20 سال کسی حق بهره برداری تجاری از اختراع را ندارد اما در مورد ایده فرق می کند بعدا توضیح خواهم داد. بنابراین اگر اختراع تون رو کاملا هم افشا کنین در واقع به خودتون کمک بزرگی کردید چون کسی بخواد با نام دیگری اختراع را به نام خود ثبت بکند بازم بعد از تجاری سازی یا فروش اختراع باید به شما جوابگو باشد.چون اگر 10 بار هم اختراع به فروش برسد بازم می توانید با یک شکایت معمولی امتیاز اختراع رو از اعتبار ساقط کنین.به هرحال...

محل هایی که اختراع رو در آن افشا می کنین باید برظبق نیاز شما اهداف تون رو تامین کنند.مثلا اگر می خواهید در دانشگاهی داخلی پذیرفته شوید بهتره که اختراع خود را در کنفرانس،همایش یا حتی سمینار افشا کنین.و البته در اینجا نیز کلمه اختراع رو از روی ایده تون بردارید.باید طوری جلوه کنین که طرح کاربردی رو تقدیم به بشریت کردید به هر حال شما اینکارو انجام میدهید اما اگر بگید که اختراع ثبت شده رو دارید افشا می کنین خوانندگان رو عملا محدود می کنین و این از اعتبار شما خواهد کاست.

اگر مایلید بورسیه بگیرید باید در کنفرانس خارجی شرکت کنین یا در کنفرانسی داخلی که اساتیدی از دانشگاه های خارجی حضور دارند شرکت کنین.به نقل از یکی دوستان بیشتر دانشگاه های خارج استاد محور هستند و همین موضوع باعث میشه جذب دانشجو به صورت انتخابی و به دعوت استاد صورت بگیرد. اگر یک استاد از کار یا اختراع شما خوشش بیاید از شما دعوت می کند که فلان دوره آموزشی رو زیر نظر خود ایشان در دانشگاه بگذرونید که به معنای بورسیه تحصیلی می باشد.

اگر مایلید که با افشا اختراع خود ویزای اقامت دائم بگیرید کارتون سخت تره اگر شد اختراع رو در کشوری که میخواهید در آن ویزا بگیرید ثبت کنین و در جشنواره اختراعات خارجی که در کشور مورد نظر تون برگزار میشه(یا این که بین المللی باشد) شرکت کنین و در صورت امکان وکیل بگیرید تا شرکت های متقاضی ذکر کند که به جای پول نیاز به فلان عدد ویزای اقامت دائم هستید.من باشم شخصا این کارو برای کمک به پناهندگان ایرانی انجام میدم که سالهاست منتظر یک ویزای شهروندی معمولی هستند ثواب داره به خدا.

ابزار چیست؟چه ربطی با ریاضی دارد؟

امروز هزاران اتفاق بدیهی در اطراف ما در حال رخ دادنه که در گذشته حتی خوابش رو هم نمی دیدیم.هر کسی رو که ببینید و ازش بپرسید چرا این اتفاقات الان درحال رخ دادنه و چرا در گذشته رخ نمی دادند میگه این به خاطر پیشرفت علم و تکنولوژیه.اما علم و تکنولوژی مهم نیست این ابزار ها هستند که مارو قدرتمند تر کردند. موضوع این بحث بررسی تکنولوژی روز نیست اصلا من میخوام در مورد ابزار صحبت کنم و اینکه چرا انقدر به ابزار وابسته ایم.


به نظر من نویسنده اولین و بنیادی ترین ابزاری که در طول تاریخ همیشه در اختیار انسان بوده در واقع یک ابزار فیزیکی یا حتی واقعی و مادی نبوده بلکه یک ابزار مجازی که در مغز ما وجود داشت و همیشه ازش استفاده کردیم بوده "علم ریاضی".ریشه تمام ابزار ها ریاضی هست و میتونیم تمام ابزار های مادی که در اطراف ما قرار داره رو تنها توابعی ساده از ریاضی در نظر بگیریم.


"این هم جالبه و هم ترسناک. چرا با وجود اینکه ریاضی، وصفی ساده و قابل دسترس داره اما بسیاری از ما در یادگیری رسمی اون عاجزیم؟ مشکل از کجاست؟ کتاب ها مشکل دارند یا ما بی صفاتیم؟ من خودم رو مثال میزنم یک مخترع. منی که میتونم انواع و اقسام ابزار ها رو به راحتی طراحی کنم با فرض های بالا که به نظر منطقی هم میان باید در حد یک دیپلمه ریاضی بلد باشم حداقل. چرا باید حساب دیفرانسیل و انتگرال رو بعد از دو ماه تمرین بگیرم نیم؟نیم؟؟؟ نه حتی 1! نه حتی هفتاد و پنچ صدم؟ خودم هم باورم نمیشه به خدا.

موضوع همینجا تموم نمیشه من ریاضی گسسته رو گرفتم 2 ، فیزیک رو گرفتم 4 ، جبر و هندسه رو ناقابل 0 و شیمی رو 7.

این یعنی من تو ریاضی یه مشکل حاد دارم که تا حالا نتونستم ریشه یابی اش کنم."

از بحث دور نشیم...


نیوتون به نظر من خیلی خوب با مفهوم ابزار آشنا بود و با توجه به این که یه فرد مذهبی و ریاضیدان هم بود به نظر قوانین خودش رو برای اثبات حرفای کتاب انجیل مقدس به وجود آورد. اینکه تمام اثراتی که در اطراف خود مشاهده می کنیم در واقع یه ابزارند که هدفی خاص رو دنبال می کنند.میشه گفت هر کسی که ریاضی را یاد بگیرید به طور بدیهی به دسته "انسان های ابزار ساز" منتقل می شود.حالا هر چقدر که بیشتر یاد بگیرد، ابزار هایی ظراحی می کند که قابلیت انجام توابع پیچیده تری را دارند.

 موضوع واضح اینه که حد خلاقیت انسان، به سطحی از علم ریاضی که بلد هست و توانایی یادگیری اش را دارد وابسته می باشد.بنابراین می توان نتیجه گرفت که یادگیری مباحث ریاضی خلاقیت را در انسان افزایش می دهد.از طرفی دیگر، هر انسان جهان بینی یک شکلی با دیگر انسان های کره زمین دارد، دارای استعدادی خاص،علایق خاص و عقاید قابل قبول برای خود است.هر انسانی کارهایی را بهتر از دیگر انسان ها می تواند انجام دهد و به قول معروف هر انسانی بهر کاری ساختند.اگر ریشه ای علایق و استعداد ها و عقاید رو به عنوان یک ابزار ذاتی، در ریاضی ببینیم بنابراین "هر انسانی به بخشی از علم ریاضی به صورت ذاتی عالم و آگاه می باشد و در تطبیق دادن علم ریاضی خود با بخشی از محیط زندگیش بدیهی عمل می کند."

میگم شاید اصلا خود ریاضی دان ها هم با کلی تلاش تونستند برخی فرضیه های ریاضی که امروز ما تو کتاب ها می بینیم  رو با توجه به دیدگاه و عقاید و علایق خودشون به وجود آورند.


اینجاست که بعضی سوالات مطرح میشن. ما بخشی از علم ریاضیات رو به صورت ذاتی می دونیم پس چرا در مقابل یادگیری بخشی از ریاضی که خودمون تولیدش نکردیم مقاومت می کنیم؟

و این که علم ریاضی رو چطور باید ببینیم؟ اینکه دنیایی داریم که به صورت ذاتی یک "ابر ابزار" هست؟!

و این که برای درک محیط، همه چیز باید یک ابزار فرض کنیم؟

این سوالات اگر درست باشد واقعا خیلی جاه طلبانه و همچنین به دور از فرضیاتی هستند که بسیاری از ما زندگی خود رو بر پایه اش بنا کردیم.


من تا قبل از این که با نیروهای نیوتونی آشنا بشم یا توصیف پلانک رو از فوتون های نور درک کنم تمام این مسائل رو از دید حرکت شناسی بررسی می کردم و تمام حوادت و غیره رو تجلی از حرکات تکامل یافته اطرافم توصیف می کردم.

من اصلا نمی تونستم برای یک لحظه قبول کنم که نور هم حامل انرژیه و شکلی از انرژی به حساب میاد.

تمام اتفاق ها رو به صورت بدیهی عین یک خمیر یا بوم نقاشی که شکل خود رو مدیون حرکات دست ماست توصیف می کردم.همین حالاش هم خیلی از مسائل برام به صورت حرکاتی نامفهوم جلوه می کنه نه بیشتر.


خیلی از ماها یه جورایی بابت گذشته تلخی که از ریاضی داشتیم به نوعی از علم ریاضی وحشت داریم.تکیه به کتاب های درسی به عنوان مرجع تمام مواردی که نیازه از یک مبحث ریاضی یادبگیریم و عدم آزادی فکری برای مطالعه آزاد مسائل مختلف ریاضی حداقل به صورت روزنامه وار و مهم تر از همه عدم شفاف سازی مناسب از کاربرد های مبحث و مجهول بودن طرز فکر دانشمندی که به این استدلال رسیده برای دانش آموزان باعث شده ریاضی یک علم سطح بالا و مخصوص افراد باهوش فرض شود.

درحالی که هدف از یادگیری ریاضی این است که همه ما دنیا را یک "ابر ابزار" ببینیم و با تلاش و کوشش دستگاه هایی رو بسازیم خود تجلی از توابع ساده یا پیچیده باشند.

نه بیشتر و نه کمتر... دستام مثل چشمان شما ورم کرد. اما فکرم آزاد شد و الان احساس بهتری از ریاضی دارم.

موفق باشید.